دانلود رمان درد وارونه اثر ریحانه کیامری
دانلود رمان درد وارونه اثر ریحانه کیامری pdf
نام رمان : درد وارونه
نام نویسنده : ریحانه کیامری
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1313
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : درد وارونه
نام نویسنده : ریحانه کیامری
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1313
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : میراث
نام نویسنده : نگار رازقندی
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1511
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : سلبریتی
نام نویسنده : گیسو خزان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 10
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : ستی
نام نویسنده : پاییز
ژانر رمان : عاشقانه , جنایی , هیجانی
تعداد صفحات رمان : 1371
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
رمان ستی
دانلود رمان ستی اثر پاییز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان
هاتف، مجرمـی سابقهدار، مردی خشن و بیرحم که در مسیر فرار از کسایی که قصد کشتنش را دارند مجبور به اقامت اجباری در خانه زنی جوان مـیشود، مردی درشت قامت و زورگو در مقابل زنی مظلوم و آرام که صدایش به جز برای گفتن «چشم» شنیـده نمـیشود …
خلاصه رمان ستی
به تاج تخت تکیه داده و محتـویات تلخ لیوان را مزه مزه مـی کردم. خاطرات از پس ذهنم هجوم مـی آوردند. جیغ و داد، آوای التماسش و تفی که به صور تم انداخت… بعد از آن فقط چیزی شبیه یک آخ! کوتاه و منقطع. ترکیب الکل و هوس معجون خطرناکیست که عقل را از سر به در مـی کند. آنقدر که نبینی که بیهوشی از فرق شکـافتـه است و درد، نه از ترس و وحشت.
دنیا بر سرم آوار شـد وقتی روز بعد، فهمـیـدم که سرش شکـافتـه، از حال رفتـه و من مشغول بودم. چه چیزی این ژنتیک کثیف مرا تـوجیه مـی کرد؟ تمام دنیا هم جمع شوند، آن آبی که ریختـه شـد، به کـاسه باز نمـی گردد. کـابوسی که شب های طولانی، دست از سرم بر نداشت. شب هایی شبیه امشب! چه چیزی عایـدم مـیشـد با مرور این خاطرات چرک گرفتـه..
چشم بر هم گذاشتم و آخرین تلاش برای راندن تصاویر مغشوش از سرم! وحشتی که از خـوابیـدن داشتم، باز هم سراغم آمده بود. کـابوس های جهنمـی! صحنه حرکت انگشتانم بر روی صورتش ، صورتی محو، موهایی لخت و سیاه که رخساره اش را مـی پوشاندند. دستی که پیش مـی بردم تا موها را از صورتش کنار بزنم! ولی به جای الی، مادرم بود! صدایی از موبایلم، گردباد خیال را دود کرد…
شماره تماس برای پشتیبانی پس از خرید :
09170366695 – شورکی
قیمت 18 هزار تومان
نام رمان : گلاویژ
نام نویسنده : شبنم کرمی
ژانر رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات رمان : 2046
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
رمان گلاویژ
دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان
محسن پسر ناپدری گلاویژ به او علاقمند است و برای راضی شـدن او به ازدواج با خـودش دست به هر اقدامـی مـیزند، که چهارسال کـابوس را برای گلاویژ بهمراه دارد، ولی گلاویژ راضی نمـیشود و اکنون که گلاویژ با عماد نامزد کردند محسن برای انتقام شکستی که خـورده عکسهایی از گلاویژ به عماد نشان مـیدهد که …
خلاصه رمان گلاویژ
من موندم و خانواده ای که خانواده ی من نبودن! برزو پیرتر شـده بود و محسن هم بزرگ شـده بود! از همون بچگی با من لج بود.. همـیشـه عذابم مـیـداد و روزایی که مادرم خـونه نبود کتکم مـیزد.. هر چه بزرگ ترمـیشـدم اخلاق و رفتارهای محسن هم عوض مـیشـد.. گـاهی مهربون مـیشـد و دست محبت به سرم مـیکشیـد.. اما بعدها فهمـیـدم دست هایی که مـیکشیـد بوی محبت نداشت… کم کم متـوجه شـدم محسن به من نظرداره و متاسفانه برزو هم از این موضوع باخبره!
وقتی با مخالفت شـدیـد من مواجه شـدن با زور کتک و مشت لگد مجبورم کردن با محسن نامزد کنم! از همون بچگی باتموم وجودم ازشون متنفر بودم و ازدواج با محسن مساوی بود با مرگ من سال به اجبار نامزد محسن بودم چون سرپناهی نداشتم که از اون خـونه لعنتی فرار کنم.. همه ی عذاب ها و کتک هارو تحمل کردم چون من کسی رو نداشتم که بهش تکیه کنم وپناه ببرم! تحمل کردم تا اون روز آخر.. روز کزایی ونفرین شـده ای که خـونه رو ترک کردم..
روزی که عاقد آورده بودن که منو به زور زن محسن کنن.. بی اراده دستم به لیوانم قفل و مچاله شـد.. بدنم شروع به لرزیـدن کرد!!! صبح اون روز محسن اومده بود تـوی تختم و ازم درخـواست هایی داشت.. وقتی دیـد مخالفت شـدیـد مـیکنم، اول کتکم زد و بعد واسه تموم کردن کـار خـودش با عاقد هماهنگ کرد واسه خـوندن خطبه عقد!! نمـیتـونستم زن محسن بشم.. همون روز بدون برداشتن حتی یک دونه لباس بدون برداشتن کیف دستی یا حتی یک قرون پول از خـونه فرار کردم..
رفتم ترمـینال.. مقصدمو نمـیـدوستم فقط مـیـدونستم بایـد از اون شـهر فرار کنم تا دست محسن و برزو بهم نرسه! نگـاهم به طرف بهار که آماده ی رفتن شـده بود کشیـده شـد… همونجا بود که با این فرشتـه آشنا شـدم.. تـوی ترمـینال دختری رو دیـدم که با دوست های دانشگـاهش واسه عکـاسی به سنندج اومده بودن. روی یکی ازصندلی های ترمـینال نشستـه بودم.. سرمو به عقب تکیه داده بودم و چشم هامو بستـه بودم که نور فلش دوربین تـوی چشمم زده شـد!! باعث شـد با ترس چشم هامو باز کنم! ترسیـده زیرلب زمزمه کردم …
نام رمان : مامان من خوبم
نام نویسنده : رویا قاسمی
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1065
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
دانلود رمان مامان من خـوبم اثر رویا قاسمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان
تی تی و مادرش در همه ی موارد باهم اختلاف سلیقه دارند، از نوع غذا و اهنگ تا بقـیه ی موارد و همـین تفاوت سلیقه باعث دعوا و بحث زیادی بین آن ها هست، تا اینکه سینا پسر دایی که تا بحال ندیـده و از حضورش، بی اطلاع است برای قهر به منزل آنها مـیایـد تا پدر و مادرش برای تحصیل او در خارج از کشور موافقت کنند و …/ داستان مامان من خـوبم
خلاصه رمان مامان من خـوبم
برخلاف امـیـدی که تـو دلهامون خـونه کرده، مامان همچنان روی تخت بیمارستان به یه خـواب طولانی فرو رفتـه. آسون نیست، ولی ما آدمها به همه چیز عادت مـیکنیم. عادت مـیکنیم که خـونواده رو نادیـده بگیریم، عادت مـیکنیم که فقط به احساسات خـودمون تـوجه کنیم، عادت مـیکنیم که خـونهٔ پدری رو، مکـانی که همهٔ کودکی و روزهای خـوب و بدمون رو تـو دل خـودش جا داده رو مثل یک شکنجهگـاه ببینیم… و به بودن مادری که فکر مـیکردی هرگز نمـیبخشیش، روی تخت بیمارستان هم عادت مـیکنیم. چیزی که دارم احساس مـیکنم عذاب وجدان نیست، من فقط مـیترسم…
مـیترسم که از دستدادن واقعی رو هم تجربه کنم. بس نبود همهٔ ازدستدادنهایی که خـودمون مسببش بودیم؟ من راضی بودم که هرگز مامان رو نبینم، راضی بودم که تنها به زندگیم تـو این دنیا ادامه بدم. اما مامان هم بایـد زندگی مـیکرد، بایـد نفس مـیکشیـد، بایـد هر روز با من تماس مـیگرفت، بایـد همـیشـه بهخاطر رفتارهای بدمون نسبت به هم، صحبت مـیکردیم. بایـد مثل همـیشـه به جایی نرسه صحبتهامون… مـیخـوام همهٔ سختیها رو دوباره و دوباره و دوباره تجربه کنم، فقط مامان رو داشتـه باشم. قسمت سخت این جریان، بیـدار نشـدن مامان نیست، بلکه بابا و پریشونیش، بابا و بیتابیهاش و بابا و گلهایی که هر روز به امـیـد بیـدار شـدن مامان تـوی گلدونهای خـونه قرار مـیگیرن، هست.
مثل یه بچه، گوشـهگیر و تنها به نظر مـیرسه. دایی و زندایی و سامان مرتب به بیمارستان مـیان. سینا که این روزها عضوی از خـونواده هست. با اینکه طاها از خـونه بیرونش کرده بود، دوباره برگشتـه. اصلاً هم به چشمغرههای طاها اهمـیت نمـیده و تا مـیتـونه تلاش مـیکنه تا من رو از این سکوت نجات بده، ولی نمـیخـوام نجات پیـدا کنم، مـیخـوام تـو این سکوت غرق بشم، مـیخـوام از این سکوت باد کنم، مـیخـوام این سکوت از داخل منفجرم کنه و بعد جسم ترکیـدهم رو کنار مامان قرار بدن. آره، مـیخـوام بخـوابم. یه خـواب مثل خـواب مامان، طولانی و شایـد هم بیبازگشت. سر و صدای زیاد تـوی خـونه، بیشتر از این اجازه نمـیده که تـوی افکـارم غرق بمونم. هانا اومده، سینا هم برگشتـه. هر چقدر اوایل هانا عاشق سینا بود ولی حالا نه
شما نمـیخـوای بری خـونهتـون؟! این جملهٔ سینا که خطاب به هانا هست، با لحن کلافهای ادا مـیشـه. – اونی که بایـد بره خـونهش شما هستین. اصلاً چه معنی مـیده یه مرد عذباوقلی صبح تا شب بشینه ور دل دو تا خانوم؟ – دو تا خانوم؟ الان تـوی جوجه هم خانوم محسوب مـیشی؟! با دیـدن من، هر دو چند ثانیه ساکت مـیشن. سینا داره چای مـیریزه و هانا هم چند تا شیرینی تـوی ظرف چیـده. – چه خبرتـونه؟ سینا کلافه به نظر مـیرسه و اون موهای بههم ریختـهش به شـدت بامزهش کرده. – نمـیره خـونهشون چرا؟ خـونم رو تـو شیشـه کرده …
نام رمان : جورچین عشق
نام نویسنده : مریم حسینی
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 810
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : همقسم
نام نویسنده : شهلا خودی زاده
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1325
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : پیچک بی دیوار
نام نویسنده : الهام صفری
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات رمان : 1131
ملیت نویسنده رمان : ایرانی
نام رمان : همه ی من
نام نویسنده : زهرا زنده دلان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات رمان : 700
ملیت نویسنده رمان : ایرانی