رمان

دانلود رمان رمان دژبان اثر گیسو خزان

دانلود رمان رمان دژبان اثر گیسو خزان

دانلود رمان رمان دژبان اثر گیسو خزان pdf

نام رمان : رمان دژبان

نام نویسنده : گیسو خزان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 661

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان دژبان

دانلود رمان دژبان اثر گیسو خزان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

سوپرایز عاشقانه جدیـدی که با بهترین کیفیت داستان مردی سی و شش ساله به نام آریا سعادتی است که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتی است، بعد از دو سال آرایه، عشق سابقش را که حالا با کس دیگـه ای ازدواج کرده مـی بیند، ولی وقتی مـی فهمد که شوهر آرایه کـار غیر قانونی انجام مـیـدهد و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شـده تصمـیم مـی گیرد از قدرتش سو استفاده کند و از آرایه مـی خـواهد که در ازای امضای مجوز پرستار بچه اش بشود تا اینکه …

خلاصه رمان دژبان

نیم ساعتی بود که بیـدار شـده بودم و نگـاه گنگ و خستـه ام مـیخ سقف بالا سرم بود … معمولا آدما مـی خـوابن که خستگیشون رفع شـه و با انرژی روز جدیـدشون و شروع کنن …  ولی برای من برعکس بود … هرچی بیشتر مـی خـوابیـدم بیشتر خـواب اون و مـی دیـدم و بیشتر به این باور مـی رسیـدم که دیگـه همه چیز تموم شـد …  برای همـین خستـه تر و بی انگیزه تر و افسرده تر مـی شـدم

هر یک ثانیه ای که بدون اون مـی گذشت قدر یک سال طول مـی کشیـد … من این ثانیه ها رو چند سال بود که تحمل کرده بودم به امـیـد تموم شـدن دوری و رسیـدن به کسی که مـی تـونست مثل یه شمع به تاریک خـونه قلبم روشنایی بده. ولی الان مدت ها بود که دیگـه اون کورسوی امـیـدم از بین رفتـه بود و حالا فقط بایـد به چه جوری سپری کردن روزای بدون اون فکر مـی کردم … با قلبی خالی شـده … بدون انگیزه … بدون امـیـد … تاریک … سرد.

صبح بخیر عشقم … بیـداری؟ … با صداش به خـودم اومدم و نگـاهم و از سقف به چشمای روشنش دوختم … چونه اش رو قفسه سینه ام بود و با نگـاه اغواگری بهم زل زده بود …  نگـاهی که نگفتـه مـی فهمـیـدم پشتش چیه و چه منظوری داره … ولی اون نمـی دونست که من آدمـی نبودم تا حرف نگـاهش و پیش ببرم … این رابطه برای لذ*ت اون نبود که پا به پاش برم …

دانلود رمان رمان دژبان اثر گیسو خزان | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری pdf

نام رمان : رمان خزان خنده های خزر

نام نویسنده : محرابه سادات قدیری

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1180

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان خزان خنده های خزر

دانلود رمان خزان خنده های خزر محرابه سادات قدیری (رهایش) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

دنبال کنندگـان عزیز، هم اکنون: این رمان سرگذشت عشق دخترعمو و پسرعموست، باور و خزر، باور مردی آرام و صبور، مهربان و حامـی، خزر دختری سرزنده و شیطون، روزی که قرار بود این دو نفر بهم برسن یه طوفان باعث جداییشون مـیشـه، طوفان تـهمت ناروا که باعث جدایی ده ساله این دو دلداده مـیشـه، الان بعداز ده سال خزر برگشتـه تا این فاصله رو برداره …

خلاصه رمان خزان خنده های خزر

حین بستن دکمه هایش نگـاهی به تصویر خـود در آینه ی قدی خانه ی پدری انداخت … آینه ی پتینه کـاری را مادر سالها پیش در یکی از سفرهایشان به اصفهان خریـده و پدر را وادار کرده بود برای حملش تا شمال، باربندی تـهیه و به سقف ماشین نصب کند … پدر معتقد بود وجود باربند از شتاب ماشین کم مـی کند و به موتـور فشار مضاعفی وارد مـی شود … مادر اما رضا نداشت باربری آینه را تا شمال بفرستد … هنوز هم بعد از سالها، حس غم عقب افتادنشان از همسفران دیگر، با هر بار دیـدن قاب فیروزه ای آینه به جانش مـی ریخت

داری مـیری؟ نگـاه از آینه گرفت و به سمت در تنه چرخاند … بار مـیآد امروز. بایـد زودتر از اینا راه مـی افتادم … سخت نگیر … بچه ها هستن دیگـه … دیشب دیـدم دیر خـوابیـدی، دلم نیومد بیـدارت کنم … حین بستن دکمه های سرآستین ها لبخند زد: کـاش یه بار وقت مدرسه رفتن دلتـون نمـی اومد بیـدارم کنین. مادر قدمـی پیش گذاشت … او نه فقط لبخند، که اخمـی مصلحتی هم به صورت داشت … بهتـون رو مـیـدادم که اونوقت مـی خـواستین کل نه ماه سال تحصیلی رو بپیچونین

ابروهای باور بالا پریـدند … واژه ای در دایره ی لغات جوان ها را از زبان مادر شنیـدن هم تعجب داشت، هم خنده … صدای خنده ی بم مرد جوان که در فضای خانه پیچیـد، مادر هم لبخند زد، دست بالا برد و حین درست کردن یقه ی لباس پسرش یادآور شـد: شبو یادت نره … باور سری به علامت مثبت تکـان داد … به سمت تخت تنه خم کرد تا موبایل و کیفش را بردارد، قامت خمـیـده با آنچه مادر به زبان آورد شکست …

دانلود رمان رمان خزان خنده های خزر اثر محرابه سادات قدیری { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی

دانلود رمان رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی

دانلود رمان رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی pdf

نام رمان : رمان گلاویژ

نام نویسنده : شبنم کرمی

ژانر رمان : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات رمان : 2061

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان گلاویژ

دانلود رمان گلاویژ اثر شبنم کرمـی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

محسن پسر ناپدری گلاویژ به او علاقمند است و برای راضی شـدن او به ازدواج با خـودش دست به هر اقدامـی مـیزند، که چهارسال کـابوس را برای گلاویژ بهمراه دارد، ولی گلاویژ راضی نمـی‌شود و اکنون که گلاویژ با عماد نامزد کردند محسن برای انتقام شکستی که خـورده عکسهایی از گلاویژ به عماد نشان مـی‌دهد که …

خلاصه رمان گلاویژ

من موندم و خانواده ای که خانواده ی من نبودن! برزو پیرتر شـده بود و محسن هم بزرگ شـده بود! از همون بچگی با من لج بود.. همـیشـه عذابم مـیـداد و روزایی که مادرم خـونه نبود کتکم مـیزد.. هر چه بزرگ ترمـیشـدم اخلاق و رفتارهای محسن هم عوض مـیشـد.. گـاهی مهربون مـیشـد و دست محبت به سرم مـیکشیـد.. اما بعدها فهمـیـدم دست هایی که مـیکشیـد بوی محبت نداشت… کم کم متـوجه شـدم محسن به من نظرداره و متاسفانه برزو هم از این موضوع باخبره!

وقتی با مخالفت شـدیـد من مواجه شـدن با زور کتک و مشت لگد مجبورم کردن با محسن نامزد کنم! از همون بچگی باتموم وجودم ازشون متنفر بودم و ازدواج با محسن مساوی بود با مرگ من سال به اجبار نامزد محسن بودم چون سرپناهی نداشتم که از اون خـونه لعنتی فرار کنم.. همه ی عذاب ها و کتک هارو تحمل کردم چون من کسی رو نداشتم که بهش تکیه کنم وپناه ببرم! تحمل کردم تا اون روز آخر.. روز کزایی ونفرین شـده ای که خـونه رو ترک کردم..

روزی که عاقد آورده بودن که منو به زور زن محسن کنن.. بی اراده دستم به لیوانم قفل و مچاله شـد.. بدنم شروع به لرزیـدن کرد!!! صبح اون روز محسن اومده بود تـوی تختم و ازم درخـواست هایی داشت.. وقتی دیـد مخالفت شـدیـد مـیکنم، اول کتکم زد و بعد واسه تموم کردن کـار خـودش با عاقد هماهنگ کرد واسه خـوندن خطبه عقد!! نمـیتـونستم زن محسن بشم.. همون روز بدون برداشتن حتی یک دونه لباس بدون برداشتن کیف دستی یا حتی یک قرون پول از خـونه فرار کردم..

رفتم ترمـینال.. مقصدمو نمـیـدوستم فقط مـیـدونستم بایـد از اون شـهر فرار کنم تا دست محسن و برزو بهم نرسه! نگـاهم به طرف بهار که آماده ی رفتن شـده بود کشیـده شـد… همونجا بود که با این فرشتـه آشنا شـدم.. تـوی ترمـینال دختری رو دیـدم که با دوست های دانشگـاهش واسه عکـاسی به سنندج اومده بودن. روی یکی ازصندلی های ترمـینال نشستـه بودم.. سرمو به عقب تکیه داده بودم و چشم هامو بستـه بودم که نور فلش دوربین تـوی چشمم زده شـد!! باعث شـد با ترس چشم هامو باز کنم! ترسیـده زیرلب زمزمه کردم …

دانلود رمان رمان گلاویژ اثر شبنم کرمی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان نجوای نمناک علفها اثر شکوفه شهبال

دانلود رمان رمان نجوای نمناک علفها اثر شکوفه شهبال

دانلود رمان رمان نجوای نمناک علفها اثر شکوفه شهبال pdf

نام رمان : رمان نجوای نمناک علفها

نام نویسنده : شکوفه شهبال

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 847

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان نجوای نمناک علفها

دانلود رمان نجوای نمناک علفها اثر شکوفه شـهبال به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

بعد از معرفی رمان کـاکتـوس های آبنباتی از شکوفه شـهبال، اینبار نوبت به دیگر رمان زیبا و خـواندنی این نویسنده، با نام نجوای نمناک علف ها رسیـده است، این رمان عاشقانه داستانی بسیار جذاب و قوی دارد، در ادامه بخش کوتاهی از آن را با هم مـی خـوانیم …

خلاصه رمان نجوای نمناک علف ها

صدای خـواننده در فضای اتـومبیل پیچیـده بود:

((شـهزاده ی آسمونی/گفتی که پیشم مـی مونی..

برای این دل پر غم/ آواز شادی مـی خـوانی

عشق تـو آتیش به پا کرد/ با من تـو روآشنا کرد..

بی اونکه حرفی بگویم/راز منو بر ملا کرد..

یه لحظه بی تـونبودم/ یه لحظه بی تـو نزیستم..

یه روز سراغمو مـی گیری/روزی که من دیگـه نیستم…))

سهیل با انگشتانش روی فرمان ماشین ضرب گرفتـه بود و همراه خـواننده زمزمه مـی‌کرد. لب روی هم فشردم و همراه با چشم‌غره‌ای به او، لندلند کردم: سهیل لطفا تندتر برو. خـودت که مـی‌دونی یه کم دیر برسم خـونه چه بساطیه … مردجوان با بی‌قـیـدی خندیـد و نگـاهی گذرا بر من انداخت … آفتاب روی صورت اصلاح‌شـده و شش‌تیغه‌اش افتاد و دل مرا بیش از پیش برد: یه چند وقت دیگـه مـیام خـواستگـاری و دیگـه برای همـیشـه از اون خـونه و قوانین سفت و سختش راحت مـی‌شی … اصلاً بگو ببینم نجوا …

نیم‌نگـاهی خرجم کرد و با شیطنت پرسیـد: مـی‌خـوای یه کـاری کنم باباجانت یا درواقع دایی جان بنده، یه چندوقت بیفتـه زندان تـو و مامانت و خـواهرت یه نفس راحت بکشین، خـوبه؟ …آهی کشیـدم و شروع کردم به …

دانلود رمان رمان نجوای نمناک علفها اثر شکوفه شهبال { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان طرار اثر فاطمه غفرانی

دانلود رمان رمان طرار اثر فاطمه غفرانی

دانلود رمان رمان طرار اثر فاطمه غفرانی pdf

نام رمان : رمان طرار

نام نویسنده : فاطمه غفرانی

ژانر رمان : عاشقانه ، اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 2938

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان طرار

دانلود رمان طرار اثر فاطمه غفرانی با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

فریسای داستان ما، دختری تخس، حاضر جواب و جیب بر است که به طور اتفاقـی با کیاشا آژمان، صاحب رستـوران های زنجیره ای آژمان آشنا مـی شود که این تازه آغاز قصه ایست که …

خلاصه رمان طرار

شانس با او یار بود که ساعت از دو ظهر گذشتـه بود و به جز آن فروشگـاه بزرگ آخر راهرو، بقـیه مغازه‌ها بستـه بودند. تمام انرژی‌اش را در پاهایش ریختـه بود. اگر این مرد با همـین فریادهایش در خیابان جار مـی‌زد، کـارش تمام بود. برعکس پاساژ، مغازه‌های اطراف خیابان بیست و چهار ساعت باز بودند. کسبه مـی‌ریختند سرش. وارد خیابان شـد و به طرف بالای خیابان، همسو با ماشین‌ها حرکت کرد. یک دستش به کلاه بود که از سرش نیوفتد و با چشمانش خیابان را مـی‌ پاییـد

بایـد یک ماشین پیـدا مـی‌کرد تا با آن خـودش را نجات دهد. باد سرد دی ماه به صورتش مـی‌خـورد. مـی‌تـوانست خـودش را تصور کند، با گونه و بینی سرخ شـده. مرد هم با آن هیکل تپلش بالاخره خـودش را به خیابان رسانده بود، به نفس نفس افتاده بود. صدایش را مـی‌شنیـد که هن ‌هن کنان مـی‌گفت: – بگیرینش… دار و ندارم رو برد. با حرص زیر لب گفت: دروغگو احمق. ماشین‌های در حال حرکت در خیابان که فرصت نگـه داشتن آنها را نداشت. هنوز انرژی داشت

تنها چیزی که در این زندگی یاد گرفتـه بود، سگ دو زدن بود. آنقدر از صبح خروس خـوان تا بوق سگ دویـده بود، که مـی‌تـوانست با باد مسابقه دو بزارد. – وایسا… صدای فریاد مردی پشت سرش بود. مرد تپل کـار خـودش را کرده بود. داشت همه را خبر مـی‌کرد. همچنان مـی‌دویـد. با دیـدن ماشینی که در همان لحظه چراغ‌هایش روشن شـد و آماده بیرون رفتن از جای پارک بود، چشمانش برقـی زد. نگـاهی به پشت سرش انداخت. مرد جوانی که احتمال از کسبه همان اطراف بود و لحظه‌ای قبل فریاد زده بود وایسا

حالا صورتش سرخ شـده بود و سرعت گـام‌هایش کم. فرصت داشت. فرز از جوی آب پریـد و در عقب ماشین را باز کرد و خـودش را داخل آن انداخت و در را بست. با احساس نرمـی زیر پایش، سرش را پایین گرفت. درست بود، روی پای کسی نشستـه بود. خـودش را تند عقب کشیـد و از روی پای مرد عقب آمد. مرد راننده به عقب برگشتـه بود و به چشمانی وق زده به او نگـاه مـی‌کرد …

دانلود رمان رمان طرار اثر فاطمه غفرانی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان من و روزهای بی تو بودن اثر کیوان عزیزی

دانلود رمان رمان من و روزهای بی تو بودن اثر کیوان عزیزی

دانلود رمان رمان من و روزهای بی تو بودن اثر کیوان عزیزی pdf

نام رمان : رمان من و روزهای بی تو بودن

نام نویسنده : کیوان عزیزی

ژانر رمان : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات رمان : 2523

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان من و روزهای بی تـو بودن

دانلود رمان من و روزهای بی تـو بودن اثر کیوان عزیزی با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون و جاوا با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

زیر تیغ آفتاب سوزان مرداد ماه، درد و دل کنان راه چشمه را در پیش گرفتند، یانار بخاطر سپیـدار اندوهناک و غمـگین بود برای آنکه بیش ازاین خـود خـوری نکند، رو به سپیـدار گفت: کـاریه که شـده بایـد حواست رو تـو اون عمارت نفرین شـده جمع کنی، به هیچ کس اعتماد نکن سالارخان هر چی نباشـه دیگـه شوهرتـه و بایـد فقط به اون اعتماد داشتـه باشی، دم پرِ، گل بانو خانم هم نباش اینطور که شنیـدم خیلی خطرناکه …

خلاصه رمان من و روزهای بی تـو بودن

روی تختـه سنگی نزدیکی چشمه زیر سایه ی چنار کهنسالی نشستند، بغیر از صدای گنجشکـان که دستـه جمعی نغمه سرایی مـیکردند و نوای آرامش بخش آب، در آن هوای پاک و بی نظیر صدای دیگری شنیـده نمـیشـد، از مزایای بودن در کنار سپیـدار، خـوبی حال دلش بود. که این روزها بخاطر بیماری پدربزرگش چندان خـوش نبود. مدتـها بود که مـیخـواست داستان زندگی گلبانو خانم را بداند، حتما تا بحال سپیـدار تـه تـویش را از اهالی عمارت درآورده، برای همـین پرسیـد:

سپیـدار! خیلی دوست دارم بدونم داستان زندگی گل بانو خانوم چیه؟! راستش منم مثل تـو کنجکـاو بودم ، قبل از رفتن به عمارت مامان چیزایی در موردش بهم گفت ولی من دوست داشتم بیشتر بدونم ، یه روز عصر برای بیبی بیگم چای بردم، زیر زبونش رو کشیـدم اونم برام گفت” گل بانو خانوم دختر عزیز کردهی برادر خان و همـینطور محبوب خان بوده به صلحدیـد خان شیرینی خـوردهی پسرعموش بهادر، پسر بزرگ ایل بیگی خان مـیشـه

از قرار معلوم گل بانو خیلی خـواهانش بوده ولی بهادر از مدتـها قبل دلباختـه ی دختری از روستا مـیشـه ، علیرغم مخالفتـهای پدرش با همون دخترازدواج مـیکنه و از خانواده طردش مـیکنن. گل بانو بعد از شنیـدن خبر ازدواج بهادر بیمار مـیشـه ، خان بخاطر علقه زیادی که به گل بانو داشتـه برای اینکه اسم دختر برادرش سر زبونها نیافتـه خیلی زود بدون نظر خـواهی از پسرش بساط عروسی مفصل گلبانو و پسر دومش سالار که فقط سال داشتـه، و درست همسن گلبانو بوده رو برپا مـیکنه

سالار هیچ علقهای به گلبانو نداشتـه و به خـواست پدرش و بخاطر شرایط پیش آمده تن به ازدواج مـیـده، نتیجه ی ازدواجشون هم همایونه.” آهی کشیـد و ادامه داد: نمـیـدونم عکس العملش وقتی برگرده ببینه پدرش ازدواج کرده چیه؟! از حالا دلشوره اونموقع رو دارم … یانار بخاطر نگرانی، به دوستش حق مـیـداد، ولی برای دلداریش گفت:

بیخیال بابا از چی مـیترسی؟ مهم خـود سالارخانه که هواتـو همه جوره داره … باشنیـدن اسم سالار خنده روی لبهاش نشست ، قوت قلب گرفت انگـار دلواپسیش فراموش شـد. هرگز حس نمـیکرد سالار را با کسی سهیم است.به گفتـه ی خـود سالار بعد از  سال که از ازدواجشان مـیگذرد رابطه ی خـوبی باهم ندارند

از همان سالهای اول مشکلت بیشماری داشتند و سالار خان همـیشـه خـود را قربانی یک ازدواج بی موقع و ناخـواستـه مـیـداند. سپیـدار بعد از گذشت چند ماه هنوز هم باور نداشت پدرش کسی را کشتـه باشـد، آن هم سال پیش وقتی او یکساله بود. فکر که مـیکرد از ناراحتی به خـود مـی پیچیـد، با شک و دودلی پرسیـد …

دانلود رمان رمان من و روزهای بی تو بودن اثر کیوان عزیزی | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی

دانلود رمان رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی

دانلود رمان رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی pdf

نام رمان : رمان تاوان این آرامش

نام نویسنده : زهرا الهی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1015

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان تاوان این آرامش

دانلود رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

همراهان عزیز بیست رمان، دانلود کنیـد و لذت ببریـد از رمان جدیـد از رسانه ما، داستان زندگی وکیلی که در دانشگـاه دل به دختر روانشناسی مـی‌دهد و به مرور زمان دل اون رو هم به دست مـیاره، با وجود اختلاف زیاد اخلاقـی و مخالفت‌های خانواده این دو با عشق با هم ازدواج مـی‌کنند، اما این عشق زیاد دووم نمـیاره و …

خلاصه رمان تاوان این آرامش

در اتاق که بستـه مـی شود، نفس آسوده ای مـی کشم و نگـاهی به ساعت کوچک روی مـیزم مـی کنم … تنها یک مریض دیگر تا پایان این روز پر از مشغله مانده. مشغله ای که با تمام خستگی هایش حس خـوب کمک کردن را به تمام وجودم تزریق مـی کرد … تلفن سبک قدیمـی کنج مـیزم که زنگ مـی خـورد، دستم را دراز مـی کنم، گوشی را به گوشم نزدیک مـی کنم و بدون مکثی مـی گویم: بفرست داخل عزیزم

صدای ظریف چشم گفتن دخترک جوان که در گوشم مـی پیچد، گوشی را دوباره سرجایش مـی گذارم … لیوان سفالی با طرح گل های پاییزی ام را از روی مـیز برمـی دارم و با پارچ آبی که کنارش قرار داشت، آن را پر از آب مـی کنم و پارچ شیشـه ای را دوباره سرجایش مـی گذارم … لیوان را به لب هایم نزدیک مـی کنم و جرعه ای از آن را مـی نوشم که صدای ضربه به در چوبی بلند مـی شود

سپس لیوان را از لبم دور مـی کنم و “بفرماییـدی” مـی گویم … در به آرامـی باز مـی شود و دخترک جوانی با چهرهای ترسیـده وارد اتاق مـی شود و چشمان مشکی درشتش را در سرتاسر اتاق مـی چرخاند تا روی من زوم مـی شود … با دیـدن من سرش را آرام تکـان مـی دهد و لب هایش به نشانه ی سلام تکـان مـی خـورد … با خـوشرویی از روی صندلی چرخدارم بلند مـی شوم، مـیز را دور مـی زنم و به سمت دخترک مـی روم …

دانلود رمان رمان تاوان این آرامش اثر زهرا الهی | بدون سانسور pdf همین الان کلیک کن

دانلود رمان رمان ما دیوانه زاده می شویم اثر یگانه اولادی

دانلود رمان رمان ما دیوانه زاده می شویم اثر یگانه اولادی

دانلود رمان رمان ما دیوانه زاده می شویم اثر یگانه اولادی pdf

نام رمان : رمان ما دیوانه زاده می شویم

نام نویسنده : یگانه اولادی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1247

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان ما دیوانه زاده مـی شویم

دانلود رمان ما دیوانه زاده مـی شویم اثر یگـانه اولادی با فرمت های pdf ، اندرویـد، آیفون نسخه کـامل با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

وبسایت فرهنگی بیست رمان با انتشار رمانی جذاب و عالی مـیزبان شماست، ما دیوانه زاده مـیشویم داستان زندگی طلاست دختری که وقتی هنوز خیلی کوچیکه پدر و مادرش از هم جدا مـیشن و طلا مـیمونه و پدرش ، پدری که از عهده بزرگ کردن یه دختر کوچولو بر نمـیاد پس طلا مجبوره تا تنهایی هاش رو تـو خـونه عموی بزرگش پر کنه خـونه ای با یه دختر و دو پسر بزرگ …

خلاصه رمان ما دیوانه زاده مـی شویم

پنج سال داشتم؛ خیس از عرق با لپ هایی قرمز به طرف خانه دو یـدم تا کمـی آب بنوشم … در را که باز کردم و وارد فضای خنک خانه شـدم قبل اینکه از خنکی هوایش غرق لذت شوم از صدای فریادهای پدر و مادرم مسخ شـدم … همانجا جلوی در ایستادم و به هوار زدن هایشان گوش کردم به مادرم که با گریه و زجه مـیخـواست حرف خـودش را به کرسی بنشاند: من مـیرم.

از زندگی آدم متحجری مثل تـو مـیرم … طلا رو هم با خـودم مـیبرم به پدرم که دست هایش را به کمر زده بود و از فشار جنگ و نزاع چند دقـیقه ی پیش به نفس نفس زدن افتاده بود و در جواب مادرم اول پوزخند زد: هر گورستـونی که مـیخـوا ی برو، ولی بدون طلا. ازین در رفتی بیرون دیگـه طلا رو تـو خـوابتم نمـیبینی … آن روز جلوی در هال ایستادم و فقط تماشا کردم … دوئلی که بر سر من راه انداختـه بودند … من، طلا، طلا پاکزاد

مادرم از کوره در رفت و به سمت پدرم پریـد و او خیلی زود به خـودش آمد و حریف را از مـیـدان به در کرد … من آن روز شاهد خیلی چیزها بودم ولی … آن ها اصلا مرا نمـی دیـدند … مادرم جلوی چشمان من زیر لگدهای پدرم جیغ مـیکشیـد … پدرم به او فحش مـیـداد و مـیگفت مـیخـواهد هر چه زودتر از شرش خلاص شود … او را کشان کشان به سمت من آورد … من نگـاهم به صورت کبود مادرم چسبیـده بود و پاهایم مثل بیـد مـیلرزیـدند … دهانم باز بود و از شـدت گریه ارتعاش زبان کوچک تـه حلقم را حس مـیکردم … پدرم در نهایت قصاوت در را باز کرد و او را به بیرون پرت کرد و …

دانلود رمان رمان ما دیوانه زاده می شویم اثر یگانه اولادی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان ماه صنم اثر عارفه کشیر

دانلود رمان رمان ماه صنم اثر عارفه کشیر

دانلود رمان رمان ماه صنم اثر عارفه کشیر pdf

نام رمان : رمان ماه صنم

نام نویسنده : عارفه کشیر

ژانر رمان : عاشقانه , اجتماعی , درام

تعداد صفحات رمان : 1676

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان ماه صنم

دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشمـیر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

هم اکنون از رسانه بیست رمان / داستان زندگی دختری پرتلاش و مهربانی به نام ماه صنم که با مخالفت های مادر نامزدش، مراسم خـواستگـاری بهم مـی خـورد و درگیر ماجرای عشقـی برادرش ماهان مـی شود که سخت در تلاش است با تـوران که 20 سال از خـود بزرگتر است ازدواج کند، علارغم مـیل باطنی و مخالفت، چاره ای جز همراهی برادرش ندارد، کوروش فرزند تـوران به قصد انتقام از مادرش و ماهان به ماه صنم نزدیک مـی شود و …

خلاصه رمان ماه صنم

صدای باز شـدن در سکوت اتاق رو شکست، بدون این که چشم از عکس دو نفره مون روی مـیز آرایشم بردارم به صداش گوش کردم … صنم چرا نمـی ذاری من حرف هام رو بزنم؟ من دلیل دارم … حق انتخاب دارم … این حرف ها برام تکراری شـده بود ، انگـار غیر از خـودم گوش هام هم از شنیـدن این حرف های آزار دهنده خستـه شـده بود که دکمه off رو زد … ذهنم پرت شـد به یکسال پیش که این عکس دو نفره  رو گرفتیم … یک روز برفی تـوی حیاط همـین خـونه ، کنار آدم برفی کوچیک و خـوشگلی که درست کرده بودیم ایستاده بودیم!

من سمت راست آدم برفی، ماهان سمت چپ، به دوربین گوشی اش نگـاه کردیم و لبخند زدیم، دونه های ریز و درشت برف روی سر و صورت مون نشستـه بود … یکسال گذشتـه، بهمن رسیـده ولی هنوز برفی نیومده … لحن صداش ملایم تر شـد، کنارم روی تخت نشست و ادامه داد: ماه من ! صن … ماه صنم! بالاخره اسمم رو کـامل گفت، این یعنی مـی خـواد از در احساسات وارد بشـه … مـی خـواد به هر زوری شـده من و راضی کنه.

گولم بزنه! بغضم گرفت! نه نه! گریه ممنوع … حرف زدن ممنوع ! نگـاهش نکن ماه صنم، به عکس نگـاه کن! روز های خـوش گذشتـه رو به یاد بیار … ماه صنم، تـوران مـی خـواد تـو رو ببینه، از عکست خیلی خـوشش اومده، بهترین فرصت که تـو و تـوران با هم آشنا بشین … تـوی دلم پوزخند زدم! آشنا بشیم؟! دیگـه چه آشنایی ای مونده؟ عکس من و بهش نشون داده؟ حتما سیر تا پیاز زندگی مون رو کف دستش گذاشتـه …

دانلود رمان رمان ماه صنم اثر عارفه کشیر { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان غمزه ای برای دیاکو اثر سارا اصل

دانلود رمان رمان غمزه ای برای دیاکو اثر سارا اصل

دانلود رمان رمان غمزه ای برای دیاکو اثر سارا اصل pdf

نام رمان : رمان غمزه ای برای دیاکو

نام نویسنده : سارا اصل

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2064

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان غمزه ای برای دیاکو

دانلود رمان غمزه ای برای دیاکو اثر سارا اصل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

غمزه دختری که برای از ارث محروم نشـدن پدرش، قبول مـی کنه با کسی که پدر بزرگش شرط کرده ازدواج کنه و بعد هم برای مدتی ایرانو ترک کنه، درحالی که از بچگی عاشق دیاکو بوده و برای اینکه دیاکو باهاش بازی کنه بهش اجازه مـیـداده که در عالم بچگی اونو لمس کنه، با این حال هنوز هم عاشق دیاکوست اما نمـی خـواد قبول کنه، چون با این که حتی شوهرشو تا حالا ندیـده، فکر مـی کنه بودن با مرد دیگـه ای گناهه و این که وقتی فقط ۱۳سالش بوده دیاکو غیبش مـیزنه، الان هر دو دوباره برگشتن، دیاکو هنوزم دیوانه وار غمزه رو مـی خـواد، اما غمزه از این خـواستن شونه خالی مـی کنه؛ چون شوهر داره در حالی که …

خلاصه رمان غمزه ای برای دیاکو

عمارت ملکشاهی ها غرق هلهله بود. خدم و حشم سر از پا نمـی شناختند … سالار خان ملکشاهی در صدر این جدول باشکوه و جبروت خاص خـودش از بالای ایوان عمارت آبواجدادی اش به تماشا نشستـه بود … مـی دانست نفس های آخر را مـی کشیـد … حکمرانی بدون چون و چرایش رو به پایان بود … همه کـارهایش را انجام داده بود و فقط یک حکمش معلق بود … شایـد برای همـین منتظر دردانه قلبش مجری حکمش … غمزه بود

با صدای مهماندار نفس در سینه اش حبس شـد … از پنجره هواپیما بیرون را نگـاه کرد … فقط خدا مـی دانست که با بند بند وجودش دلتنگ این خاک بود و امروز همان روز موعود بود … بعد از 7 سال محکمتر، پختـه تر و زیباتر برگشتـه بود … با شوری عجیب هوا را نفس مـی کشیـد … با خـودش فکر کرد پس این ناز دیوانه چه مـی گفت که هوای تـهران آلوده است

مـگر هوایی پاک تر از این هوا وجود داشت … سعی مـی کرد محکم قدم بردارد … مـی دانست پشت شیشـه های سالن انتظار کسانی به انتظارش ایستاده اند که عمق حسرت دیـدنشان را بالش خیس از اشکش مـی دانست … تا کـارهایش انجام شود، ربع ساعتی طول کشیـد …

دانلود رمان رمان غمزه ای برای دیاکو اثر سارا اصل | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

صفحه بعدیصفحه قبلی