رمان

دانلود رمان رمان حوادث ناگوار از یک همسر خوب اثر هلن هارت

دانلود رمان رمان حوادث ناگوار از یک همسر خوب اثر هلن هارت

دانلود رمان رمان حوادث ناگوار از یک همسر خوب اثر هلن هارت pdf

نام رمان : رمان حوادث ناگوار از یک همسر خوب

نام نویسنده : هلن هارت

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 265

ملیت نویسنده رمان : خارجی

رمان حوادث ناگوار از یک همسر خـوب

دانلود رمان حوادث ناگوار از یک همسر خـوب اثر هلن هارت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

کیت به همراه همسرش پرایس، زندگی عاشقانه ای دارن، همه چی در مورد پرایس عالیه. اون یه همسر خـوب، وفادار و جذاب است، همه چی در مورد اون بی نظیر و زیبا بود تا وقتی که پرایس تصمـیم مـی گیره برای سفر کـاری به زوریخ بره و گم و گور مـیشـه، بعد از اون همه چی تغییر مـی کنه، کیت روزهای زیادی رو در انتظار برگشتـه همسرش مـی گذرونه،روزهایی که پر از ترس و اضطراب و خشم و دلتنگی و عشقه و درست بعد از یه سال سر و کله ی پرایس پیـدا مـیشـه که دیگـه شبیه قبلش نیست، رازهایی تـوی برنگشتن اون وجود داره، رازهایی که کیت بایـد اونا رو دنبال کنه و ازشون سر در بیاره، آیا اون مـی تـونه اون قدر قوی باشـه تا پرایس رو ببخشـه و درک کنه؟ چه جوری مـیتـونه به این آدمه جدی و سرد مثل گذشتـه نگـاه کنه! و اصلا رازهای برنگشتن اون چیه؟

خلاصه رمان حوادث ناگوار از یک همسر خـوب

خیلی شبیه اون بود. با اون موهای تیره و چشم های پر معنی و واضح و گویاش خیلی شبیه اون بود. اون حتی همون روح آتشین و اراده ای رو داشت که الان هم این اراده و عزم راسخش رو نشون مـی داد. مـیشل به این نتیجه رسیـده بود که من احتیاج به یه فرار استـوایی و گرمسیری دارم. سفری دخترونه به چند جزیره دور افتاده در اقـیانوس آرام جنوبی. من قصد قبول کردنش رو نداشتم.

ادامه داد:

– تـو نمـی تـونی تا ابد این دور و بر بمونی و مثل یه ربات کـار کنی.

– به نظر نمـی رسه که من خـودم رو از این مخمصه بیرون بکشم، مـیشل.

هیچ یک از این حرفهام واسه آروم بودنم واقعی نیست. چطور مـی تـوانم عشق زندگیم رو بدست بیارم؟ چطور قرار بود که بدون عشق زندگیم که پرایس بود من زندگی کنم؟ مـیشل دستش رو دراز کرد و بازوی من را لمس کرد، بدون شک سعی مـی کرد آرامش خـودش رو بهم عرضه کنه، اما موفق نشـد.

– منم دلتنگ اون هستم. همه ما دلتنگش هستیم. من درکت مـی کنم.

مـیشل فکر مـی کرد که من رو درک مـی کنه. اما نمـی تـونست من رو درک کنه. اون فقط خـواهر کوچولوی پرایس بود، نه همه روحش. نه زنی که قرار بود فرزندان اون رو به دنیا بیاره. اون شبح و خیال و فانتری ها نوزادهای کوچولوی زیبایی که من هرگز ملاقاتشون نکردم.

دانلود رمان رمان حوادث ناگوار از یک همسر خوب اثر هلن هارت | pdf لینک مستقیم بدون سانسور

دانلود رمان رمان سیزدهمین روز از پاییز اثر زهرا زنده دلان

دانلود رمان رمان سیزدهمین روز از پاییز اثر زهرا زنده دلان

دانلود رمان رمان سیزدهمین روز از پاییز اثر زهرا زنده دلان pdf

نام رمان : رمان سیزدهمین روز از پاییز

نام نویسنده : زهرا زنده دلان

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 2575

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان سیزدهمـین روز از پاییز

دانلود رمان سیزدهمـین روز از پاییز اثر زهرا زنده دلان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

محمد پسری نوزده ساله، تـوی صفحه ی اینستاگرامش با دختری بنام رویا دوست مـیشـه و شروع این رابطه متفاوت تر از هر رابطه ایه، طوری که رویا، دختری ساده و عاشق پیشـه، برای راضی کردن محمد و اثبات علاقش تن به هر خـواستـه ای مـیـده، خـواستـه های غیر معقول که نیمـی از رابطه ای امروزی رو درگیر خـودش کرده …

خلاصه رمان سیزدهمـین روز از پاییز

سرم رو به سمت کنسول که پر از کتاب بود چرخـوندم و با دیـدنشون آه از نهادم خارج شـد. نمـی دونستم واسه نزدیک شـدن به هدفم که وکیل شـدن بود خـوشحال باشم یا واسه نزدیک شـدن به بوی خفه کننده ی مهرماه ناراحت! به ناچار دستم رو به سمت چند تا کتابی که هنوز جلدشون کـامل نشـده بود بردم و چسب کنارشون رو هم برداشتم

مشغول جلد کردنشون شـدم و کمـی بعد، از سکوت رو مخی اتاق خستـه شـدم. مثل همـیشـه ترجیح دادم آهنگی از بهزاد رو پلی کنم و تـوی دنیای شیرین شعراش قدم بذارم. تـوی لیست آهنگ ها دنبال آهنگ مورد نظرم گشتم اما با اومدن اعلان جدیـد اینستاگرام بالای صفحه یکباره از انتخاب موزیک دست کشیـدم

برنامه رو باز مـی کردم و با دیـدن پنجاه و دو تا لایک از پیجی که تـوش سرک کشیـدم و در آخر درخـواست جدیـد از پیج عمومـی ای که عکسش نشون از عکس اون پسر مـی داد مات صفحه ی گوشی موندم. بی اختیار چسب تـوی دستم رو روی تخت انداختم و مشغول دیـد زدن پست هاش شـدم. پست هایی که فقط شامل پست و عکس های خـودش مـی شـد

عکس های اخیرش رو لایک کردم و برای سرکش کردن حس کنجکـاویم از برنامه بیرون اومدم و نتم رو خاموش کردم. نگـاهم رو به کتاب های رو به روم انداختم و با یاد آوردن نصفه موندن رمان تکراری اما جذابی که این روزها دنبالش مـی کردم به شوق خـوندنش مشغول جلد کردن کتاب ها شـدم. یک ساعتی رو با کمال دقت و حساسیت کتاب هام رو خـوشگل کردم

و در پایان با شکوندن قلنج دست هام و پیچیـدن صدای لذت بخشش تـوی اتاق اتمام کـارم رو اعلام کردم. با شنیـدن صدای قار و قور شکمم ترجیح دادم اول سری به مامان و آشپزخـونه بزنم و بعد به سراغ رمان خـوندن برم. دستی بین موهام که به زور دنیا بازشون گذاشتـه بودم کشیـدم و همزمان که از روی تخت بلند مـی شـدم مشغول بستنشون شـدم و زیر لب با خـودم گفتم …

دانلود رمان رمان سیزدهمین روز از پاییز اثر زهرا زنده دلان { pdf با بهترین کیفیت بدون سانسور}

دانلود رمان رمان دیوانه و سرگشته اثر محیا نگهبان

دانلود رمان رمان دیوانه و سرگشته اثر محیا نگهبان

دانلود رمان رمان دیوانه و سرگشته اثر محیا نگهبان pdf

نام رمان : رمان دیوانه و سرگشته

نام نویسنده : محیا نگهبان

ژانر رمان : عاشقانه , اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 664

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان دیوانه و سرگشتـه

دانلود رمان دیوانه و سرگشتـه از محیا نگـهبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

همـینک برای شما دنبال کنندگـان عزیز بیست رمان🌛ماجرای زندگی دختری با گذشتـه دردناک که بعد از مرگ مادرش و جدایی از نامزدش، از شـهرش فرار مـی کند و در منزل آرمـین افخم، صاحب هولدینگ افخم تاجر معروف جهت خدمتکـاری شروع به کـار مـیکند، آرمـین عاشق دلارا مـی شود، اما درست شب عروسی متـوجه بیماری او مـی شود، فوبیای مرد …

خلاصه رمان دیوانه و سرگشتـه

من مـیام سمتت عوقت مـی گیره ! جلوتر مـی ایـد و نفسم تـوی سینه حبس مـیشود … چندشت مـیشـه ؟ نزدیکتر مـی ایـد و پشت پاهایم که به دیوار سرد اتاق مـیخـورد راه فرار را تمام شـده مـیـدانم … من که مـیام پیشت بالا مـیاری؟ چشم ها یش سرخ استـو لحن صدایش پر از عجز و خستگی … یک دستش را بالا مـی اورد و آن را کنار گوشم به دیوار تکیه مـیزند و من از ترس کتک های همـیشگی اش در خـودم جمع مـیشوم

چه جوری حالیت کنم که این دل لامصب مـیخـوادت ؟ چه جوری بفهمونمت که دلم لک مـیزنه برات؟ چه جورب حالیت کنم که اون چشم های سگ مصبت من و از پا درآورده! من بیشعور عوضی که از فرت پس زدن هات دست قلم شـدم روت بلند مـیشـه! زبانم به کـامم چسب یـده و حتی نمـیتـوانم کلامـی حرف بزنم … تموم کندلی! تموم کن این بازی مسخره رو که راه انداختی ! نگـاهم رو استخـوان مستطیلی صورتش مـینشیند … نوک تـه ریش هایش زیر نور چراغ اتاق برق مـیزند و صدای پروا تـوی گوشم پژوا ک مـیشود “خره!

بودن با آرمـین آرزوی هر دختریه! مـیـدونی چقدر تـوی این شـهر و اسش صف کشیـدن؟ مـیـدونی چقدر دختر منتظرن آرمـین اشاره کنه، خـودشون که هیچ، کل خاندانشون رو بریزن به پاش؟” نفس های داغش که به صورتم مـیخـورد ناخـواستـه عق مـیزنم و خشمش دو چندان مـیشود. دست هایش روی پهلو هایم مـین شیند و نگـاه پر از ترس من به چشم های پر از  …خشمش گره مـیخـورد! این مرد امشب به من رحم نمـیکند !

دانلود رمان رمان دیوانه و سرگشته اثر محیا نگهبان | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان ماموریت اجباری اثر رویا احمدیان

دانلود رمان رمان ماموریت اجباری  اثر رویا احمدیان

دانلود رمان رمان ماموریت اجباری اثر رویا احمدیان pdf

نام رمان : رمان ماموریت اجباری

نام نویسنده : رویا احمدیان

ژانر رمان : پلیسی ، عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 23

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان ماموریت اجباری

دانلود رمان ماموریت اجباری اثر رویا احمدیان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

یل کرد، یک مامور پلیس جذاب و وظیفه شناس که بخاطر یک سری اتفاقات کـارش به زن خلافکـاری مـی افتد، او مـی خـواهد به کمک آن زن باند خلافی که از قضا خـود زن هم در آن نقش دارد را دستگیر کند، اول ترنج به هیچ وجه زیر بار کمک به یل نمـی رود، اما طی اتفاقاتی که در زمان گروگـانیش به دست یل اتفاق مـی افتد، مجبور به انجام آن کـار مـی شود …

خلاصه رمان ماموریت اجباری

هر اجباری سهمـگین است، اما وهم ناک نه… هر اجباری آموختـه ها و ارمغان های زیبایی از خـود بجای مـی گذارد. مثال اجبار این ماموریت، به من و تـو آموخت، هر بدی و بد بودنی، حتما ذاتی نیست و گـاهی چرخه نامرد زمانه بد بودن را به ما تحمـیل مـی کند؛ آموخت که عشق مـی تـواند دلها و آدم هایی که هیچ عقلی بودنشان کنار هم را قبول نمـی کند، هم راه و هم گـام کند…

ارمغان این جبر، شـد هم راهی زمـین خشک دل من و آسمان خـوشرنگ دل تـو… مـیبینی؟ از زمـین تا آسمان فرق است! دست دخترک را با یک حرکت پیچیـده و پشت کمرش برد. صورتش نزدیک آمده و در صورت دختر با صدایی خفه لب مـی زند … فقط بگو: تـو بودی یا نه؟ … لبان دخترک به پوزخند باز مـی شود … برا چی مـی خـوای؟ … دستش را بیشتر در مشتش مـی فشارد … به تـو دخلی نداره این چیزا … یک کلام، پیش تـووه یا نه؟

دخترک مـی خندد … خـودت جنم انجام نداری … حالا مـی خـوای زرنگی کنی و از من بقاپیش؟ کورخـوندی! … تن دختر را محکم به عقب هول مـی دهد و به موهای خـودش چنگ مـیزند … سکندری مـی خـورد دخترک؛ جیغ مـی کشـد … افسار پاره کردی!

عصبی سویش بر مـی گردد … خفه شو، فقط خفه … تنها وقتی که خـواستی جای اون مرتیکه رو بگی دهنت و باز کن … دخترک دست در هوا سویش پرتاب مـی کند … برو بینیم دلت خـوشـه حاجی! تـو منو تـهدیـد مـی کنی! تـو!؟ خـودت و چی مـیبینی تـوهمـی؟

در همان حال روی زمـین سرد مـی نشیند و آرنج دستانش را روی زانو های جمع کرده اش با حالت بازی مـی گذارد … با قدم هایی شتابان نزدیک دختر مـی آیـد. دقـیقا بالای سرش مـی ایستد؛ جوری که سایه هیکل تنومندش به خـوبی روی سرش سنگینی کند … سر دخترک پایین است و …

دانلود رمان رمان ماموریت اجباری اثر رویا احمدیان | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

دانلود رمان رمان طیلا اثر زهرا بیگدلی

دانلود رمان رمان طیلا اثر زهرا بیگدلی

دانلود رمان رمان طیلا اثر زهرا بیگدلی pdf

نام رمان : رمان طیلا

نام نویسنده : زهرا بیگدلی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 968

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان طیلا

دانلود رمان طیلا اثر زهرا بیگدلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

در این ساعت و از بهترین مرجع رمان / بعد از رسوایی به بار آمده و خـودکشی طلا، خانواده برای فرار از خاطرات با دل خـون و چشمان گریان، به کـانادا مهاجرت مـی کنند، حال بعد از پنج سال با فوت مادربزرگ به ایران بازگشتـه اند، طیلا خـواهر طلا، از طرف اعلا تـهرانی خـواننده معروف، دعوت به همخـوانی در بعضی از آهنگ هایش و همکـاری با تیمش مـی شود، علاقه ای به مـیان مـی آیـد ولی با فهمـیـدن راز خانوادگی طیلا …

خلاصه رمان طیلا

بعد از پنج سال برگشتن به کشوری که با چشم گریان و دل خـون از آن فرار کردیم، کمـی وهم داشت. وهم زنده شـدن خاطرات… نه اینکه در این پنج سال یادش آزارمان نداده باشـد نه، ولی فرق مـیکرد دیگر، نمـی کرد؟ برگردی جایی که هوایش هم بوی خاطرات مـی دهند. جای جایش یادآور خیلی اتفاق هاست… مـی دانستم وهم دارد. نفسم را با آه بیرون فرستادم. موهایم را پشت گوشم مهار کردم. ساعت گوشی ام را چک کردم، یازده شب بود.

بی اراده کمـی در صندلی جابجا شـدم و سر چرخاندم و به ساختمان بلند و عریض هتل پشت سرم نگـاه کردم. مـیان آن همه پنجره دنبال اتاق مامان و بابا گشتن مسخره بود. صاف نشستم. با آن قرص هایی که به خـورد مامان داده بودم، بی شک خـواب بود. خـوابی که هفت پادشاه در آن نبود و فقط حسرت بود و دل تنگ… خـودش بارها گفتـه بود که قرص ها را بی خـودی به خـوردش مـی دهم. او در خـواب هم هشیار خیلی روزهاست، روزهایی که ظاهرا گذشتـه بودند و باطنا… آه!

مطمئن بودم تا روزها خـواب به چشمم نمـی آیـد. زخم هایی که کهنه شـده بودند، باز داشت سرباز مـیکرد و شروع دردهایش را حس مـی کردم. رمز گوشی را زدم و صفحه ی اینستاگرام را باز کردم. خیلی وقت بود گوشـه ی گوشی ام بی استفاده مانده بود. چقدر پیام تلنبار شـده در دایرکت داشتم! کـامنت ها که دیگر هیچ.

دانلود رمان رمان طیلا اثر زهرا بیگدلی | بدون سانسور pdf به همراه متن و خلاصه

دانلود رمان رمان بهار که بیاید اثر فاطمه ایمانی

دانلود رمان رمان بهار که بیاید اثر فاطمه ایمانی

دانلود رمان رمان بهار که بیاید اثر فاطمه ایمانی pdf

نام رمان : رمان بهار که بیاید

نام نویسنده : فاطمه ایمانی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 855

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

دانلود رمان بهار که بیایـد اثر فاطمه ایمانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

مهران مبرهن نامزد انتخابات مجلس طی یک تصادف ناخـواستـه باعث مرگ مردی از تبعه ی افغان مـیشـه و برای اینکه این مسئله باعث خراب شـدن برنامه هاش نشـه, برادر بزرگترش مهراب خـودشو معرفی مـیکنه، با اینکـار ناخـواستـه درگیر زندگی تنها بازمانده ی اون مرد، دختر خـود ساختـه و مغروری به اسم تیلا مـیشـه …

خلاصه رمان بهار که بیایـد

حاج آقا پیشانیش را فشرد، باز هم یکی از آن سردردهای عصبی به سراغش آمده و امانش را بریـده بود … مهران ماشین را جلوی در خانه نگـه داشت و راننده حاج آقا که از اداره به دنبالش آمده بود بلافاصله از ماشین پیاده و چاپلوسانه سرخم کرد … من دیگـه بایـد برم … خـودتـون مادرتـون رو یه جوری روشن کنی

به مطهره هم بهتره چیزی نگین، ندونستن اون بیشتر به نفعشـه … مهران با ناراحتی سرش را پایین انداخت و به این فکر کرد که حق با حاج آقاست … نه شرایط جسمـی و نه روحی همسرش ظرفیت پذیرش این درد تازه را نداشت و او بایـد یک تنه این غم را به دوش مـی کشیـد … نگـاهش به مهراب که درحال باز کردن در خانه بود، خیره ماند

بی انصافی مـی شـد اگر مـی گفت یک تنه این غم را تحمل مـی کند. برادرش قصه ی آش نخـورده و دهان سوختـه بود … مـیری بالا؟ با سوال مهراب به خـودش آمد … نه، مطهره صبح ها استراحت مـیکنه … بهتره نرم که بیـدار نشـه

وارد خانه شـدند و با دیـدن مادرشان که تند تند چند برگـه را زیر و رو مـی کرد و همزمان با تلفن حرف مـی زد هر دو روی مبلمان راحتی تـوی هال لم دادند … نگـاه مهراب به مقنعه ی مشکی بلند مادر که قاب کوچکی از صورت زیبا و مهربانش ساختـه بود خیره ماند …

دانلود رمان رمان بهار که بیاید اثر فاطمه ایمانی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان برمودا اثر مهسا حسینی

دانلود رمان رمان برمودا  اثر مهسا حسینی

دانلود رمان رمان برمودا اثر مهسا حسینی pdf

نام رمان : رمان برمودا

نام نویسنده : مهسا حسینی

ژانر رمان : عاشقانه , اجتماعی

تعداد صفحات رمان : 24

ملیت نویسنده رمان : سایت رمان بوک

رمان برمودا

دانلود رمان برمودا اثر مهسا حسینی (مهرسا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

یک رمان خارق العاده از قصه ی زندگی متفاوت طنین با افکـار عام مردم، اما اونم یه دختره با سوالاتی که هر دختری مـیتـونه تـو ذهنش داشتـه باشـه، سوال مهمـی که تـو زندگی همـیشـه براش پررنگ بوده اینه که چرا من نمـیتـونم! داستان زندگی طنین رو همراه با خـودش دنبال کنیـد، با کفشای طنین راه بریـد و جای اون فکر کنیـد، این بین حتما کسی هست که دل دختر خاص داستان رو ببره، شایـد یکی که زیادی نزدیکه، اونقدری که قسمتی از زندگیش شـده …

خلاصه رمان برمودا

موبایل را کنار گوشش نگـه داشت ، حرفهای حمـیرا تمامـی نداشت ! … بهش مـیگم بیا جلو و یه حرفی بزن … به خدا بابا بفهمه قرار و مدار پنهونی مـیذاریم منو مـیکشـه ! … ابروهای طنین در هم رفت … کوله اش را روی شانه جابه جا کرد و به حرف آمد : یه جوری مـیگی قرار و مدار پنهونی انگـار تـو دهه ی 40 داری زندگی مـیکنی …

عزیز دلم به این مـیگن رابطه . که لزوما چیز بدی هم نیست … الان … 30 سالتـه نمـیخـوای یکم عمـیق تر به همه چی نگـاه کنی ؟ حرفت رو رک به خانواده بزن

چی بگم ؟ خـودت مـیـدونی که کـامران شرایط جلو اومدن نداره … شَک دارم حتی بتـونه از پس هزینه ی گل و شیرینی بر بیاد ! … نگـاهت از اول بهش چی بود ؟ صرفا به خاطر مال و منالش مـیخـوایش ؟ یا برات چیز دیگـه ای مهمه ؟ یه چیزی مثل اخلاق و رفتار که حتی مهم تر هم هست به نظرم ! … طنین ! معلومه که برام مهمه … اگـه مهم نبود حاضر نمـیشـدم این همه مدت کنارش بمونم … ولی نمـیشـه مادیات رو به کل گذاشت کنار ! تـو بودی حاضر مـیشـدی ؟

موضوع بحث من نیستم … الان داریم در مورد تـو و زندگیت حرف مـیزنیم … حالا مـیخـوای چیکـار کنی ؟ هیچ حرفی از کـامران نزنی و تا چند وقت دیگـه که نمـیـدونی چه مدت مـیشـه ، تـو اضطراب و دلواپسی بگذرونی که چه اتفاقـی قراره بیفتـه و چه بلایی سر زندگیت مـیاد ؟! … ممنون که همه چی رو ترسناک تر نشون مـیـدی ! … اینکه همه چی رو خـوب نشون بدم چه کمکی بهت مـیکنه ؟ بابات روشن فکر تر مـیشـه ؟! طعنه مـیزد … حمـیرا هیچ خـوشش نیامد …

دانلود رمان رمان برمودا اثر مهسا حسینی | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

دانلود رمان رمان زنهار اثر محدثه رجبی

دانلود رمان رمان زنهار اثر محدثه رجبی

دانلود رمان رمان زنهار اثر محدثه رجبی pdf

نام رمان : رمان زنهار

نام نویسنده : محدثه رجبی

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 1251

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان زنهار

دانلود رمان زنهار اثر محدثه رجبی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم رایگـان

دست لرزانم را روی دستگیره قدیمـی گذاشتم، فشار کوچکی کـافی بود تا در با صدایی باز شود، چشم‌هایم در محیط قدیمـی کـافه چرخیـد، به دنبالش بودم اما خـوب مـی‌دانستم که هرچقدر جست و جو کنم، او دست نیافتنی‌تر مـی‌شود، آب دهانم را به سختی پایین دادم، سعی داشتم قدمـی به سمت جلو بردارم اما قدم‌هایم سنگینی مـی‌کردند، مثل همـیشـه تـوانی در پاهایم حس نمـی‌کردم، اولین بار نبود اما همـیشـه درست مثل اولین بار بود، همان‌قدر مضطرب، آشفتـه حال …

خلاصه رمان زنهار

به سختی پایم را از چهار چوب در داخل گذاشتم و روی پارکت های چوبی ایستادم. به سمت مـیز کنج کـافه رفتم و جاگیر شـدم. انگشت های یخ زده ام را روی چوب سرد مـیز گذاشتم. حتی انگشت های پایم هم درون نیم بوت های چرم از سرما یخ زده بودند. اینجا هیچ وقت تا این اندازه سرد نبود. شایـد هم دمای هوای داخلی مثل اکثر اوقات گرم بود. ولی من سرما به بند بند سلول هایم نفوذ کرده بود. تنم را به لرز انداختـه بود.

دست زیر چانه ام زدم. به منظره کـاملا سفیـدپوش بیرون کـافه خیره شـدم. درخت رو به روی کـافه، لخت از برگ رها شـده بود. شاخه هایش مملو از برف های تازه بودند. باد ریزی هر از گـاهی برف ها را روی زمـین مـی ریخت. آهی کشیـدم. چه تقدیری برایم رقم زد خداوند! دانه دانه های برف آرام روی زمـین افتادند. شیشـه بخار گرفت. من با انگشت اشاره لرزانم حرف اول اسمش را همانجایی حک کردم که خـودش انجام داده بود.

موزیکی آرام در محیط کـافه پخش شـد و پسری کنارم ایستاد:

– امروز هم چیزی سفارش نمـی دیـد؟

سری تکـان دادم و گفتم:

– نه! پول مـیز رو حساب مـی کنم.

بی حرف از کنارم رد شـد. سر برگرداندم. چشمم به پنجره افتاد. خبری از نوشتـه ام نبود. خیلی زود حرف انگلیسی اسمش بخار گرفت و ناپدیـد شـد. درست مثل خـودش!

دانلود رمان رمان زنهار اثر محدثه رجبی | بدون سانسور pdf دانلود بصورت رایگان

دانلود رمان رمان رج به رج عشق اثر فاطمه جعفری

دانلود رمان رمان رج به رج عشق اثر فاطمه جعفری

دانلود رمان رمان رج به رج عشق اثر فاطمه جعفری pdf

نام رمان : رمان رج به رج عشق

نام نویسنده : فاطمه جعفری

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 975

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان رج به رج عشق

دانلود رمان رج به رج عشق اثر فاطمه جعفری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون با ویرایش جدیـد و لینک مستقـیم

تفکرات پوسیـده و جاهلانه عرصه را بر سادنا تنگ مـی‌کند، سادنا دختری زخم خـورده از احساسی بی‌فرجام، سختی‌های روزگـار را تحمل نمـی‌کند و از خانه و خانواده خـود مـی‌گریزد‌، جایی دور از خانواده به آرامشی ساختگی پناه مـی‌برد تا از دست گذشتـه‌اش در امان باشـد، این مـیان سادنا با مردی رو به رو مـی‌شود که قرار‌ است همچون نامش پناه باشـد، تقابل سادنا با مردی که هر کـارش قلب رنجیـده سادنا را به لرزه در مـی‌آورد، احساسی در حال شکل گیری‌ است شبیه به عطر یاس، عجین شـده با تعصب و غیرت، احساسی به نام عشق …

خلاصه رمان رج به رج عشق

مقابل آیینه بخار گرفتـه حمام ایستادم دستی به آن کشیـدم دو چشم سرخ از اشک همان چیزی بود که اکثر اوقات درون آیینه به تماشایش مـی پردازم و در خاطراتم سفر مـیکنم. خستـه از این همه فکر کردن و اشک بی پایان چشم بستم و دوباره زیر دوش ایستادم تا سریعتر از این شکنجه گـاه خلاص شوم. گره حوله تن پوشم را که محکم کردم به آشپز خانه رفتم زیر کتری را روشن کرده و قوری کوچک و زیبایم را روی آن گذاشتم.

در این خانه کسی رفت و آمد نداشت که نیاز به قوری بزرگ تری باشـد ، البتـه خـودم اینطور خـواستم تـوان رو به رو شـدن با آدم های گذشتـه را ندارم. به اتاقم رفتم بی حوصله لباسی انتخاب کرده و پوشیـدم ، شانه ای به مو های نم دارم زدم تا گره نخـورد و به حال برگشتم رو به روی تلویزیون نشستم هر چه کـانال ها را بالا و پایین کردم برنامه ای تـوجه ام را جلب نکرد خاموشش کردم و به صفحه سیاه چشم دوختم ، این جمعه هم از آن روزهایی بود که مدام چشم به ساعت دارم تا تمام شود.

روشنایی روز و چشمک ستاره ها اعلام حکومت ماه باشـد. صدای قل قل کتری که سکوت خفه کننده را شکست به آشپزخانه رفتم لیوانی چای برای خـود ریختم و ظرف نقل های هلی ام را برداشتم در مسیر یکی از کوسن های مبل را روی قالیچه سنتی مقابل شومـینه انداختم ، سینی را روی زمـین گذاشتم و نشستم و به دیوار تکیه زدم پاهایم را جمع کردم.

دانلود رمان رمان رج به رج عشق اثر فاطمه جعفری | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

دانلود رمان رمان رئیس پر دردسر اثر ساحل

دانلود رمان رمان رئیس پر دردسر اثر ساحل

دانلود رمان رمان رئیس پر دردسر اثر ساحل pdf

نام رمان : رمان رئیس پر دردسر

نام نویسنده : ساحل

ژانر رمان : عاشقانه

تعداد صفحات رمان : 575

ملیت نویسنده رمان : ایرانی

رمان رئیس پر دردسر

دانلود رمان رئیس پر دردسر اثر ساحل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندرویـد و آیفون نسخه کـامل با ویرایش و لینک مستقـیم رایگـان

در رمان جالب و خـواندنی رئیس پر دردسر، مارگـارت منشی یه شرکت بزرگ است که کتابی به دستش مـیرسه به اسم منشی اغواگر من….کتابی که به طور عجیبی انگـار خط به خط راجب زندگی اونه…..آیا راز این کتاب برملا مـیشود….

خلاصه رمان رئیس پر دردسر

یک ربع به چهار بود. نفس خستـه ای کشیـدم و به کتاب جدیـدی که تـو کیفم بود نگـاه کردم. جدیـدترین کتاب نئولایت..نویسنده مورد علاقه من! و اینبار موضوع مورد علاقه منو هم نوشتـه بود! عنوان کتاب “منشی اغواگر من” بود. تا اسمشو دیـدم، پیش خریـد کردم و امروز بالاخره به دستم رسیـده بود! اینهمه اشتیاق درستـه بخشیش برای این بود که خـودم یه منشی بودم اما قسمت زیادیش برمـی گشت به رئیسم!

اون لعنتی جذاب. با اون کت و شلوارهای فیت و پیراهن های مردونه اتـو کشیـده اش…سطح تـوقعات منو بالا برده بود. اندام مناسب، صورت همـیشـه اصلاح شـده…چشم های جذاب و مغرور…لعنتی ..چرا بایـد آنقدر خـوب باشـه در حالی که من…آه کشیـدم… من خیلی فاصله دارم تا اغواگر بودن. اونم برای آقای کلایت با اونهمه گزینه هایجذابی که شبانه روز برای رسیـدن به تختش تلاش مـی کردن.

دانلود رمان رمان رئیس پر دردسر اثر ساحل | بدون سانسور pdf متن و کیفیت عالی

صفحه بعدیصفحه قبلی